دل نوشته ای از دستاى سرد

"مرنجان دلم را که این مرغ وحشی از بامی ک پرید مشکل نشیند"

آخرین مطالب

۷ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

برگردازاول برو. . . .

چشمانم پرازاشک بود. . .

واضح ندیدمت.هیییییییی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۰۲
fati

دیگه  تصمیمو 

گرفتم ..برو فقط برو

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۳۰
ოeɦdifσσσ

دوستان چرا یکی منو آروم نمیکنه

از همه دنیا دلم گرفته بی تو

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۱
ოeɦdifσσσ

امپاسسلام عشق من...
آخ ببخشید یادم رفته بود...
چند وقته دیگه ماله من نیستے...
شدی عشق غریبه ها...
عشق غریبه ها چند تا سوال بپرسم ازت؟
کنارش راحتے؟
روش حساسے؟
آره؟
واسش غیرتے میشے؟
سرش داد میزنے؟
اسمش چی سیو شده تو گوشیت؟
عشقم؟نفسم؟زندگیم؟همه کسم؟
اونم شده همه کست؟
شده نفست؟
شبا بهش میگے؛شب بخیر خوب بخوابے‌ زندگیم؟
چند بار تا حالا بهش گفتے؛دوست دارم؟
از همونا که وقتی بهم میگفتے دلم میریخت...
چند بار تا حالا با هم رفتید بیرون؟
وای پشته فرمون دستای اونم میگیری؟
دست تو دستش دنده عوض میکنے؟
همش بهش گوشزد میکنے که مراقب خودش باشه؟
یادته به من میگفتے؛بدونه تو دیوونه میشم؟
یادته تو بغلت بودم گفتم؛اگه بری چیکار کنم؟
ابروهات گره خورد تو هم و گفتے؛هیس...
من قرار نیست از پیشت برم...
آخ پس کوشے لامصب؟
توام که بهم دروغ گفتے...
توام که رفتی نامرد...
آخ که چقدر دلم هوای دروغاتو کرده...

دروغات خیلے قشنگ بود با اینکه دروغ بود اما واسم دنیاییو ساخت که حتے تصورشم نمیکردی..

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۲
ოeɦdifσσσ
سلام امشب بعد از ۱۰روز به سراغ وبلاگم اومدم تا خطی برای دوستان عزیزم بنویسم خاستم دردودل کنم بخاطر آدمای اطرافم اینستاگرامم و واتساپم و ...رو حذف کردم امسال سال کنکورمم میخام فقط هر شب به این وبلاگ سر بزنم و حرفامو به معرض نمایش قرار بدم شبتون خوش دوستانم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۴
ოeɦdifσσσ


نمیدانم باید چه بگویم نمیدانم ... نمیدانم بگویم دوست دارم که برخلافه حرف هایم عمل کرده ام نمیدانم چه حسی الان دارم اظطراب یا آرامش یا نگرانی و یا حسادت به کفتر های اطرافت (:
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۲
ოeɦdifσσσ
سلام متشکرم که به وبم میاید و میخونید و نظر میذارید خواستم خودم رو بهتون معرفی کنم .. من اونیم که سایه هم نداشت.. من مهدی هستم ..مهدی فولادی از زندگی من 17بهار بیشتر نگذشته اما انگار بیش از 100بهار گذشته زندگی شادی ندارم فرد شادی نیستم این مطلب هایی هم که میزارم قبلش کلی باهاشون اشک ریختم و میریزم امسال کنکوری ام .. بچه بوشهرم امسالى که گذشت کازرون مدرسه میرفتم اما از رفتن به دانشگاه بیزارم اما استعدادشو دارم از پسر و دختراى هم سن و سال خودمم بیزارم از مردمای اون شهر هم بیزارم ،چون با یکی شون خاطره دارم
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۷
ოeɦdifσσσ