دل نوشته ای از دستاى سرد

"مرنجان دلم را که این مرغ وحشی از بامی ک پرید مشکل نشیند"
سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

دردودل


دیشب از اون شبایی بود که دلم گرفته بود بالشتمو بدجور خیس کردم تو موقعی که ناراحت بودم کسی نبود که آرومم کنه خیلی از خودم دلم گرفت


نوشته شده توسط ოeɦdifσσσ
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دل نوشته ای از دستاى سرد

"مرنجان دلم را که این مرغ وحشی از بامی ک پرید مشکل نشیند"

آخرین مطالب

دردودل

سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ


دیشب از اون شبایی بود که دلم گرفته بود بالشتمو بدجور خیس کردم تو موقعی که ناراحت بودم کسی نبود که آرومم کنه خیلی از خودم دلم گرفت
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۰
ოeɦdifσσσ

نظرات  (۴)

داداش کجایی دیگه سرنمیزنی؟؟؟؟؟
زندگی پانتومیم هست حرف دلت را به زبان آوری باخته ای.. مطمئن باش!!
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

شهادت صادق آل محمد سلام الله علیه و آله بر شما تسلیت

دل هائی که پاکند مسائلی را حس می کنند که دیگران نه...
حاج آقا عالی حفظه الله می فرمودند شما ببیند نوزادان در محرم مرتب بی تابند چون حس می کنند در عالم خبرهائیه...

و به قول برادر صالح ما، دلهای پاک اول اشک می ریزند و بعد از مسائل خبر دار میشن...شم ببینید حضرت آدم علیه السلام وقتی به زمین کربلا پا گذاشت، گریه اش گرفت...از خدا پرسید چرا من اینطوری شدم؟...و ماجرا را براش گفتند...


شما هم در شب شهادت امام صادق علیه السلام چنین حالی داشتید دیگه....


عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
دلیلش من بودم که دیشب ناراحت بودی؟؟!!
پاسخ:
شاید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">