دل نوشته ای از دستاى سرد

"مرنجان دلم را که این مرغ وحشی از بامی ک پرید مشکل نشیند"
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ

از کجا شروع کنم..


ازکجاشروع کنم؟ ازعشقم؟نه ازبابام؟اینم نه... آهااول ازمامانم... مامانی؟یادته ازدستم عصبانی میشدی میگفتی ایشالاجوون مرگ شی دیدی توجوونی رفتم؟ یادته میگفتی خیرنبینی؟دیدی اززندگیم خیرندیدم؟ دیدی دعات گرفت؟؟؟ پ حالاواسه چی. گریه میکنی داد میزنی میگی توروخداپاشو... صداتومیشنوم مامان ولی نمیتونم جوابتوبدم... بابا،؟ بابای همیشه عصبانیم!؟ توروخداتودیگه بخاطرمن گریه نکن... بخاطرمنی ک ارزشی واست نداشتم... صدام نزنین ک بیدارشم...بخدانمیتونم...واس همیشه خوابیدم... یه چی بگم؟ ب این زودی خاکم نکنید...دوباره غسلم بدیدآخه من دلم هنوزخونه... عشقم بیشترین حرفوباتودارم...ولی حرفای دلم روهیچ وقت کسی نفهمید...فقط ی روزمورچه هامیفهمند...روزی ک زیرخاک گلوموبه تاراج میبرن... عشقم گریه نکن نبینم اشکاتونمیخوادعذاب وجدان داشته باشی نفسم... فقط ی خواهش دارم ازت... ب مرده شوربگوناخوناشوکوتاه کنه... بدنم زخمیه... توکه بهم رحم نکردی... نااقل اون مداراکنه......... ب قول خودت رفتنی بایدرفت... منم رفتم حرف آخرم... غریبه... مراقب عشقم باش... تنهاش نزاری ی وقت.... اخه اون بی تومیمیره


نوشته شده توسط ოeɦdifσσσ
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دل نوشته ای از دستاى سرد

"مرنجان دلم را که این مرغ وحشی از بامی ک پرید مشکل نشیند"

آخرین مطالب

از کجا شروع کنم..

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ


ازکجاشروع کنم؟ ازعشقم؟نه ازبابام؟اینم نه... آهااول ازمامانم... مامانی؟یادته ازدستم عصبانی میشدی میگفتی ایشالاجوون مرگ شی دیدی توجوونی رفتم؟ یادته میگفتی خیرنبینی؟دیدی اززندگیم خیرندیدم؟ دیدی دعات گرفت؟؟؟ پ حالاواسه چی. گریه میکنی داد میزنی میگی توروخداپاشو... صداتومیشنوم مامان ولی نمیتونم جوابتوبدم... بابا،؟ بابای همیشه عصبانیم!؟ توروخداتودیگه بخاطرمن گریه نکن... بخاطرمنی ک ارزشی واست نداشتم... صدام نزنین ک بیدارشم...بخدانمیتونم...واس همیشه خوابیدم... یه چی بگم؟ ب این زودی خاکم نکنید...دوباره غسلم بدیدآخه من دلم هنوزخونه... عشقم بیشترین حرفوباتودارم...ولی حرفای دلم روهیچ وقت کسی نفهمید...فقط ی روزمورچه هامیفهمند...روزی ک زیرخاک گلوموبه تاراج میبرن... عشقم گریه نکن نبینم اشکاتونمیخوادعذاب وجدان داشته باشی نفسم... فقط ی خواهش دارم ازت... ب مرده شوربگوناخوناشوکوتاه کنه... بدنم زخمیه... توکه بهم رحم نکردی... نااقل اون مداراکنه......... ب قول خودت رفتنی بایدرفت... منم رفتم حرف آخرم... غریبه... مراقب عشقم باش... تنهاش نزاری ی وقت.... اخه اون بی تومیمیره
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۳
ოeɦdifσσσ

نظرات  (۲)

چقدر قشنگ.
هیچ کس قدر ما رو نمیدونه
وای...چقد این سنگین و غمانگیز بود....
آفرین داره...
نمی دونم واقعاتو زندگی شخصیته یا یه داستانم میتونه باشه..
ولی محتواش قابل درکه و قابل تحسین...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">